نيايشنيايش، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 19 روز سن داره

دخمل عسلي مامان و بابا

نیایش جون و روز مادر

امسال خیلی کیف داشت همه روز مادر رو بهم تبریک میگفتن آخه به یمن وجود نیایش عزیز من هم مادر شده ام و این بزرگترین نعمتیه که خدا به من داده پارسال که باردار بودم باباجون میگفت باید که کادو بهت بدم که در خور یه خانوم و همسر نمونه باشه اما امسال همه اش میگفت دیگه مادر شدی و بچه ات باید بهت کادو بده برو از نیایش کادو بگیر من هم که معتقدم نیایش جون خودش یه  هدیه اس برای من و اون نگاه های نازش بزرگترین هدیه ای که میتونه به من بده نیایش عزیز همیشه برام بمون و بذار عاشقانه فدای نگاههای دلفریبت بشم و به داشتنت بنازم
31 ارديبهشت 1391

هفت ماهگی خانوم گل

واما هفت ماهگی نیایش خانوم امروز 5 شتبه نیایش من 7 ماهه شد - هفت ماه پیش همچی روزی که 5 شتبه هم بود ساعت9:40دقیقه صبح من مامان  یه دسته گل شدم و حالا اون دسته گل 7 ماه از عمرش رو گذوروند و به عدد مقدس رسید نیایش جوم ما حسابی بزرگ شده و کارای جدید تری یاد گرفته از وقتی 6 ماه و 20 روزه بود تونست کاملاً تنها بنشینه و حالا خودشو با اسباب بازیهاش مشغول میکنه فقط وقتی میخواد خم بشه یکی از دورتر هارو برداره میافته و انقد هم دخترم خانومه که گریه نمیکنه و دمر میشه و سعی میکنه دستشو به اونا برسونه ار جدود 6ماه و نیم سعی تو سینه خیز رفتن داره اما دنده عقبی !!!!!!!!!!! ولی وقتی فقط سه روز مونده بود تا 7 ماه تموم بشه تونست سیته خیز رفتنو یاد ...
31 ارديبهشت 1391

تولد مامان

نیایش مامان سلام یادته پارسال این موقع شما تو دل مامانی بودی ؟دقیقاً هم 3ماه و 24 روزت بود ، دوتایی سرکار خیلی خسته شده بودیم و من اصلاً حال نداشتم بابایی اومده بود پای سرویس شرکت دنبالم تابریم کادو تولد بخریم من اصلآً از ماشین پیاده نشدم و بابایی تنهایی رفت زحمت کشید ولی یه کم که دور زدیم حالم بهتر شد و قرار شد برای شما هم کادو بخریم یادت میاد رفتیم سیسمونی فروشی همه عروسکاشو زیر رو کردیم ؟آخر سری بابایی اون هزارپارو برا شما انتخاب کرد ولی نتونستیم کیک تولد بگیریم چون حالم داشت بهم میخورد و بابایی سریع منو رسوند خونه !!!! و تولد من شد تولد بی کیک و عکس :((( حالا درست یه سال میگذره و شما دختر عسلی ناز من دقیقاً 6 ماه و 24 روز سن داری...
11 ارديبهشت 1391
1